هم به بر این بت زیبا خوشکست


من نشستم که همین جا خوشکست

مطرب و یار من و شمع و شراب


این چنین عیش مهیا خوشکست

من و تو هیچ از این جا نرویم


پهلوی شکر و حلوا خوشکست

خجل است از رخ یارم گل تر


با چنین چهره و سیما خوشکست

هر صباحی ز جمالش مستیم


خاصه امروز که با ما خوشکست

بجهم حلقه زلفش گیرم


که در آن حلقه تماشا خوشکست

شمس تبریز که نور دل ها است


دایما با گل رعنا خوشکست